سلام غیر حضوری!
این روزا که تقریبا به شدت! درگیر مریضی فاطمه سادات بودم و تنها علامت این دوره از مریضیش که هنوزم قطع نشده تب بوده و حسابی از دست زمین و زمان دلگیرم کرده، فقط منتظر یه تلنگر بودم که بشکنم... از هم بپاشم... حالا یه وقتی دست رحمت و نظر لطفی میاد سراغم که میشکنم... از هم می پاشم ولی سبک میشم... اونم امروز صبح. دیشب چهارمین شبی بود که فاطمه سادات تب داشت و با مصرف دو تا شربت استامینوفن و ایبوبروفن هم تبش قطع نشد. داشتم از غصه کم کم به حالت افسردگی چند هفته قبلم بر می گشتم که ... ساعت10/20 صبح پدرم تماس گرفتن و گفتن الان تو صحن گوهرشاد ایستادن و هنوزم نرفتن زیارت و خواستن پیش از ورودشون، من به آقا سلام بدم. خدا خودش می دونه که چقدر به...
نویسنده :
مهدیه
10:38